به من گفت: برو
همین
نه کم نه زیاد
وقتی که گفت نه دعوا بود نه خیانت
فقط چشمهایش دیگر شوق ماندن را نداشت
سکوت کردم
رفتنش را که دیدم
دلم تنگ شد
می خواستمش
نه یک خواستن بی غرور
دلم گرفته بود
درد گرفته بود
شکسته بودم
پس خورده بودم
فقط یک سال چهارده روز
همین
نه کم است
نه زیاد
وقتی فرصت عشق
فرصت دوست داشتن
ماندن یک عشق
به اندازه یک
نوزاد یک سال چهارده روزه
دوام آورده
از خودم می ترسم
چقدر عمر عشق کم است
وقتی فکر می کنم
همه چیز خوب بود
اما رفتن دلیل نمی خواهد
تنوع زیاد است
نمی شود که نمی شود
همیشه یک جایی عشقت
پس می کشد
دلیلش هرچه باشد رفتن نبود
اما می رود
اینبار هم عشق می میرد
عشق خودکشی می کند
مثل خودکشی نهنگ ها
تا دوباره های دوباره...
نظرات شما عزیزان:
arash 
ساعت23:24---7 دی 1392
به نام خدایی که هستی را با مرگ
دوستی رابی رنگ ، زندگی را با رنگ
عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ ، شاپرک را صد رنگ
و من را دلتنگ آفرید
arash 
ساعت16:44---7 دی 1392
نمیدونم چرا نمیتونم رو پست آبان آتش گرفته نظر بزارم اصلا کلا اینترنتم مشکل پیدا کرده. به هر حال اون متن خیلی قشنگه.مثل یه تیر خلاص رو جسم نیمه جون.
پاسخ:آبان آتش گرفته یه حقیقت بسیار تلخ که به شکل شعر دراومده خوشحالم که خوشت اومده .